نتایج یک گزارش رسمی از بررسی وضعیت جمعیت مبتلا به فقر مسکن در کشور نشان میدهد: جمعیت محروم از «مسکن مقرون به صرفه» در ایران 8/ 1 برابر متوسط جهان است. این مطالعات وضعیت بحرانی «فقر مسکن» در استانهای کشور را نشان میدهد.
اوایل سال جاری برآوردهای اولیه از مطالعات انجام شده درباره فقر مسکن از سوی فردین یزدانی، مدیر بازنگری طرح جامع مسکن در «دنیای اقتصاد» منتشر شد. نتایج این مطالعات نشان میداد: جمعیت زیر خط فقر مسکن در سال 98، به 42 درصد معادل چهار دهک درآمدی جامعه رسیده است. این در حالی است که در نیمه دهه 80، دو دهک اول درآمدی و حدود نیمی از دهک سه و در ابتدای دهه90، سه دهک اول و بخشی از دهک درآمدی چهار در زیر خط فقر مسکن قرار داشتند. به این ترتیب، طی 5/ 1 دهه گذشته جمعیت زیر خط فقر مسکن تقریبا دو برابر شده است.
حالا پس از گذشت چندماه دفتر مطالعات رفاه اجتماعی زیرمجموعه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در جریان تدوین سلسله گزارشهای پایش فقر، مطالعاتی را درباره محاسبه دقیق جمعیت مبتلا به فقر مسکن در 31 استان کشور انجام و نتایج آن را منتشر کرده است.
نتایج این مطالعه رسمی درباره وضعیت ملکی خانوارهای ایران و مقایسه آن با استانداردهای جهانی حاکی از آن است: جمعیت محروم از «مسکن مقرون به صرفه» در ایران 8/ 1 برابر متوسط جهان شده است.
در قالب این مطالعات، جمعیت مبتلا به فقر مسکن براساس دو شاخص تعریف شده از سوی برنامه اسکان بشر سازمان ملل متحد (هبیتات) سنجش میشود. شاخص نخست مربوط به خانوارهای ساکن در مسکن نامناسب یا خانوارهای «بدمسکن» است. این خانوارها اغلب در سکونتگاههای غیررسمی یا حاشیهنشین زندگی میکنند. «بدمسکن»ها در خانههایی زندگی میکنند که وضعیت یکی یا همه پنج پارامتر کلیدی یک خانه، در آنها زیرسطح استاندارد جهانی قرار دارد. این پارامترها شامل وضعیت دسترسی به آب شرب، سرویس بهداشتی، مکان زندگی کافی (حداقل 13 مترمربع به ازای هر نفر)، مسکن با دوام و امنیت حقوقی ملکی (داشتن سندمحضری) میشود.
در عین حال شاخص دوم موردنظر، شاخص دسترسی به مسکن در استطاعت یا تعداد خانوارهای محروم از «مسکن مقرون به صرفه» است. درواقع خانوارهایی که به «مسکن در استطاعت» دسترسی ندارند یا فشار «هزینه مسکن» در هزینههای ماهانه آنها بیش از سطح استاندارد جهانی است. این سطح، 30درصد است. جالب آنکه در این گزارش برای سنجش فقر مسکن در مناطق شهری، شاخص دوم یعنی مسکن مقرون به صرفه و برای مناطق روستایی، شاخص اول یعنی مسکن نامناسب مدنظر قرار گرفته است.
در شاخص دوم اگر سهم هزینه تامین مسکن بیش از 30 درصد هزینه ماهانه خانوار باشد به این معنی است که خانوار به مسکن در استطاعت دسترسی ندارد. براین اساس، در سال 98 معادل 36 درصد از خانوارهای ایرانی از «مسکن مقرون به صرفه» محروم هستند این در حالی است که براساس گزارش 2020 هبیتات، در این شاخص، فقط 20 درصد از خانوارهای جهان به مسکن در استطاعت دسترسی ندارند. به این ترتیب میزان محرومیت خانوارهای ایرانی از مسکن مقرون به صرفه 8/ 1 برابر متوسط جهانی است. در این میان فقط 17 درصد خانوارهای بیش از 20 کشور توسعهیافته جهان که عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) هستند در این شاخص یعنی مسکن مقرون به صرفه محروم هستند.
وضعیت شاخص «مسکن مقرون به صرفه» در شهرها و روستاهای ایران نیز جالب توجه است. نتایج این مطالعات نشان میدهد: در شهرهای ایران معادل 45 درصد خانوارها از مسکن در استطاعت محروم هستند. وضعیت این شاخص در روستاهای کشور مناسبتر است. بهطوریکه معادل 10 درصد از خانوارهای ایرانی به مسکن مقرون به صرفه دسترسی ندارند. مطابق با نتایج به دست آمده استانهای تهران و البرز بدترین وضعیت را در این شاخص در میان استانهای کشور دارند. طوریکه در تهران 79 درصد خانوارها به مسکن مقرون به صرفه دسترسی ندارند. اما سنجش وضعیت جمعیت مبتلا به فقر مسکن براساس شاخص اول یعنی خانوارهای بدمسکن نتایج متفاوتی به دست میدهد. براین اساس در حالی که مطابق با پنج پارامتر ذکر شده، 24 درصد خانوارها دارای مسکن مناسب نیستند در ایران 20 درصد خانوارها به عنوان «بدمسکن» شناخته میشوند. این شاخص در شهرهای ایران وضعیت مناسبتری نسبت به روستاهای کشور دارد. به طوری که 12 درصد خانوارهای شهری از مسکن مناسب محروم هستند یا به بدمسکنی دچارند اما شاخص بدمسکنی در روستاهای ایران در سطح 43 درصد قرار دارد. نقشه توزیع استانی درباره شاخص بدمسکنی نشان میدهد استان هرمزگان و سیستان و بلوچستان بدترین استانها در این شاخص به ترتیب با 63درصد و 57 درصد میزان خانوارهای ساکن در شرایط بدمسکنی هستند.