محمد سالاری
رئیس کمیسیون شهرسازی و معماری شورای شهر تهران
طرح تفصیلی شهر تهران بعد از کش و قوسهای فراوان و پس از گذشت پنج سال از ابلاغ طرح جامع، مهر تایید از شورای عالی شهرسازی و معماری کمیسیونها گرفت و در اردیبهشت سال ۹۱ (حداقل روی کاغذ) مبنای عمل مجموعه مدیریت شهری تهران قرار گرفت و امروز پس از هفت سال از اجرایی شدن این سند، همچنان شهر تهران با بسیاری از مشکلاتی که پیش از تصویب و ابلاغ آن روبهرو بود، دست به گریبان است و حتی بعضا وضعیت بدتر هم شده است.
تصویبکنندگان و ابلاغکنندگان به صراحت و بارها اعلام کردهاند، با عملیاتی شدن این طرح، انتظامبخشی مطلوب کالبدی در شهر تهران اتفاق خواهد افتاد، فساد و رانت و تبعیض در تصمیمگیریهای حوزه شهرسازی و معماری حذف خواهد شد، واسطهها و دلالیها در این حوزه را مطرح خواهند کرد، بخشنامههای متعدد و تفسیر پذیر قبلی تماما کنار گذاشته میشود، ضوابط طرح تفصیلی ملاک عمل خواهد بود، تصمیمات سلیقهای و امضاهای طلایی معنا و مفهومی نخواهد داشت، تحلیلگری در ارائه خدمات و اطلاعرسانی صورت خواهد پذیرفت و شهروندان با شفافسازی و هوشمندسازی انجام شده بهراحتی نسبت به حقوق مکتسبه خود آگاه خواهند شد، سرانههای خدماتی افزایش یافته و ایمنسازی بافتهای فرسوده سرعت خواهد گرفت، صیانت از فضای سبز و باز و باغات سرلوحه کار خواهد بود، کنترل کیفیت ساخت و ساز وضعیت بهتری پیدا خواهد کرد و مهمتر از همه حقوق عمومی شهر و شهروندان سرلوحه کار مدیریت شهری قرار خواهد گرفت که متاسفانه ارزیابیهای انجام شده حکایت از عدم تحقق بخش عمدهای از اهداف این طرح دارد و حال که بازنگری طرح تفصیلی بهعنوان اولویتی جدی مدنظر قرار گرفته و توسط شورای اسلامی شهر تهران الزامی شده، چنانچه بدون آسیبشناسی دقیق باشد قطعا نتایج حاصله ادامه همان راه گذشته خواهد بود لذا این دغدغه وجود دارد که در بازنگری طرح تفصیلی چه رویکردی باید اتخاذ شود تا تحقق پذیری اهداف و مفاد طرح تفصیلی را رقم بزند؟
قطبنمای حق بر شهر
حق بر شهر یک چارچوب نظری است که میتواند راهنمای عمل ما در تدوین طرح و قوانین شهری و شکل دادن به فضای آن باشد. بر اساس این چارچوب نظری همه ساکنان شهر این حق را دارند که بهطور برابر از مزایای زندگی شهری بهره ببرند. علاوه بر این ساکنان شهر حق دارند در تمام تصمیمگیریهایی که منجر به تولید فضای شهری میشود، آزادانه و به شکلی موثر شرکت کنند. حق بهرهبرداری، تولید و تصرف فضای شهری در جهت کاربریهای اجتماعی و عمومی بهطوریکه نفع اکثریت جامعه شهری را تامین کند دیگر محور چارچوب نظری حق به شهر است. اگر به فرآیند تهیه، اجرا و نظارت طرحهای شهری در تهران توجه کنیم متوجه میشویم مردم در تمام این مراحل تقریبا بهطور کامل غایب هستند؛ درحالیکه بر اساس آموزه حق بر شهر، این مردم و ذینفعان هستند که باید نقش محوری و اساسی را در تهیه این طرحها داشته باشند و نهاد مدیریت شهری باید نقش واسط و تسهیلگر را برای عملی شدن خواست مردم ایفا کند. طبیعی است که طرح تفصیلی که بدون حضور ذینفعان تهیه و اجرا شود پس از گذشت ۷ سال هنوز بسیاری از احکام و تکالیفش روی کاغذ باقیمانده باشد. چنین طرحی که طبق ادعای خودش «ﺳـﻨﺪ ﺍﺟﺮﺍﻳﻲ ﻭ ﻣﻼﻙ ﻋﻤﻞ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﺤﻘﻖ چشمانداز، ﺍﻫﺪﺍﻑ ﻭ ﺭﺍﻫﺒﺮﺩﻫﺎ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺗﻜﻮﻳﻦ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻓﻀﺎﻳﻲ ﻃﺮﺡ ﺟﺎﻣﻊ، ﺍﻟﮕﻮﻱ ﻣﻄﻠﻮﺏ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﺩﺭ ﺍﻓﻖ ﻃﺮﺡ است»، ازآنجاکه پشتوانه مردمی و سرمایه اجتماعی نداشت، در هزارتوی بوروکراسی رخوتناک شهرداری تهران گم شد و کسی هم نبود که سراغ آن را بگیرد. مطالبات کنشگران شهری و تلاشهای شورای شهر هم بهجایی نرسید. در سال ۹۵ در کمیسیون شهرسازی و معماری شورای شهر گزارشی کامل از میزان تحقق طرح تفصیلی تهیه و در صحن قرائت کردیم و از میزان بالای عدم تحققها، تخلفها و بلاتکلیفیها گفتیم و به شهرداری هشدار دادیم اما بعد از آنهم باز در بر همان پاشنه چرخید. دره عمیق میان قانون و اجرا در مدیریت شهری همیشه به این دلیل نیست که مسوولان اجرایی نمیخواهند یا نمیتوانند قانون را اجرایی کنند بلکه علت آن است که آنچه ما بهعنوان قانون تهیه میکنیم صرفنظر از کیفیت فنی آن، فاقد نیروی پیشبرندهای به نام مشارکت مردمی است. واقعیت آن است که جامعه شهری هیچ نسبتی بین نیازها و خواستههای خود با طرحهای شهری ازجمله طرح تفصیلی پیدا نمیکند بنابراین اجرای آن را مطالبه نمیکند، بر اجرای آن نظارتی نمیکند و از تخلف از آن یا خبردار نمیشود یا حتی در صورت خبردار شدن وقعی نمینهد.
طبیعی است که تا چنین رابطهای بین طرحها و قوانین شهری با مردم برقرار است، سرنوشتی بهتر از طرح تفصیلی فعلی پیدا نخواهند کرد. بنابراین شهرداری تهران اگر میخواهد بازنگری طرح تفصیلی به اهداف خود برسد، باید از همین حالا به فکر تامین سرمایه اجتماعی برای اجرای آن باشد. راه به دست آوردن سرمایه اجتماعی هم این است که آحاد مردم، کنشگران و دیدهبانهای شهری و حرفهمندان بهصورت نظاممند در تمام مراحل بازبینی حضور معنادار داشته باشند و حول مفاد آن بین ذینفعان مختلف گفتوگو شکل بگیرد و حاصل گفتوگوها و مذاکرات تبدیل به قانون شود. حق بر شهر یک پارادایم مد دانشگاهی که فقط به درد برگزاری همایش و نوشتن مقاله بخورد نیست، بلکه یک قطبنما برای عمل و کنشگری سیاستورزانه برای بهبود زیست روزمره همگانی است. مدیریت شهری زمانی میتواند از آن دم بزند که تمام تصمیمات خود را بر مبنای راهنمایی این قطبنما اتخاذ کند.