در عربستان،در عصر جاهلیت، بعضی از اسناد مهم مانند معاهدات صلح را مـکتوب میکردند و بـر دیوار خانه کعبه میآویختند.این رویه پس از ظهور اسلام هم وجود داشت مانند «عهدنامهیی که مشترکان مکه به دلیل حمایت ابوطالب از پیامبر نوشتند و در آن، ارتباط با بنی هاشم و بنی عبدالمطلب را تـحریم کـردند و آن عهدنامه را در حـریر پیچیدند و در موم گرفتند و مهرهای خود را بر آن نهادند و در کعبه بیاویختند. از آن پس بنی هاشم و بنی عبد المطلب به شعب ابـوطالب پناهنده شدند تا آن که پس از سه سال، آن عهدنامه را جانوری بخورد و جـز نـام خـدای بر آن هیچ نگذاشت.» (شواهد النبوه،جامی،159-160) ثبت املاک در عصر جاهلیت نیز در عربستان سابقه داشته است و مخصوصاً برای خـرید و فـروش خانه و زمین و مزرعه، قبالهجات مخصوص وجود داشت که به آنها «شمتن علم»یـا«شـامتن عـلم»میگفتهاند. (جوادعلی،ج.5،615)
پس از هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه، اسناد معاهدات زیادی ثبت و ضبط شده کـه نمونهی آن صلحنامهی آن حضرت با نصاری نجران است (حمید بن زنجویه،449) که جاحظ ازآن به «سـجلات» تعبیر کرده است.(اسـعد بـنمماتی،61) نیز صلحنامه حدیبیه که بین پیامبر و قریش به خط علی بن ابی طالب(ع)تحریر شد.(جامی،197-198) متن همه این اسناد را محمد حمید ا...در کتاب ارزندهیی گردآوری و تدوین و تفسیر کرده است که بـا نام «نامههاو پیمانهای سیاسی حضرت محمد(ص) و اسناد صدر اسلام» توسط سید محمد حسینی به فارسی ترجمه شده است. محتوای این اسناد عبارتند از: اقطاع و بخششها، اماننامهها، پناهنامهها، دعوت به اسلام، بیان احکام اسـلامی، پیـمان صلح با مشرکان و نامهنگاری بادشمنان.(محمد حمید ا...،44)
در عصر اسلامی، ثبت اسناد بیشتر به دلیل واگذاری اراضی به شکل اقطاع به اشخاص معین بود که «سجلات» مخصوصی برای آنها صادر میشد.(بـلاذری،فـتوح البلدان،ج.1،159) کتابت اسناد اقطاع به عصر رسالت بر میگردد و شامل بخششهایی است که پیامبر به مسلمانان و گاهی به غیر مسلمانان کرده است.این اسناد گاهی مستقلاً و منحصراً در متن سند اقـطاع تـحریر میشده است و گاهی ضمن اسناد دیگری از قبیل اماننامهها یا پناهنامهها ثبت میشده است.(محمد حمید ا...،45) برای مثال به روایتی، پیامبر اکرم(ص)سندی در اقطاع «معادن قبلیه» به بلال بن حارث مـزنی کـتابت کـرده است.(مقریزی،امتاع الاسماع،ج.9،359؛ محمد بـن یـوسف صـالحی شامی، سیل المهدی،ج.35،9-36؛ بلاذری، انساب الشراف،ج.11،326) نیز بنا به روایت دیگر، پیامبر اسلام(ص) سندی به خط خالد بن سعید برای واگذاری اقـطاعی بـه سـعید بن ابیسفیان الرعلی(ابن حجر،الصابه،ج.3،89) و سندی دیـگر بـه خط امام علی بن ابی طالب(ع) برای واگذاری اقطاعی در شام به تمیمداری و خانوادهاش صادر کرده است.(ابن سعد، الطبقات الکبری،ج.1،198؛مـقریزی،ج.13،140-141) تـمیمداری آن سند مکتوب در عهد پیامبر(ص)راجع به اقطاع در شام را به هنگام فـتح شام توسط عمر به او ارائه داد و عمر آن را پذیرفت.(ابو عبید القاسم بن سلام،کتاب الموال،349) گفتنی است که مطابق بـعضی از روایـات، تـعدادی از این اسناد را پیامبر اسلام(ص) به خط خودش نوشته است.(محمد حمید ا...،54)
پس از عـصر رسـالت، ثبت احوال و اسناد و املاک در عصر اسلامی، با تشکیل دواوین عطایا و چند عمومیت بیشتر یافت. گفته میشود نـخستین کـسی کـه در اسلام، دیوانی وضع کرد عمر بود. ماوردی در الحکام السلطانیه، برای استخدام این سـازمان ثـبتی، سـه سبب نقل میکند؛
الف- بنا به یک روایت، وقتی ابو هریره، غنایم نقدی فراوانی از بحرین نـزد خـلیفه آورده بود. عمر پرسید: چه قدرآوردهای؟ ابو هریره گفت: پانصد هزار درهم. عمر از زیادی آن مبلغ در شگفت شـد و سـپس بر منبر برآمد و از مردم خواست که اظهارنظر کنند که آیا برای تقسیم این غـنایم مـیخواهند آنـها را وزن کنند یا بشمارند. مردی از پای منبر برخاست و گفت من دیدهام که«اعاجم»(-ایرانیان) ، بـرای ایـن امر دیوانی تدوین کردهاند. تو نیزدیوان و دفتری برای ما ترتیب بده.
ب- بنا بـه روایـت دیـگر، خلیفه جمعی را برای جهاد تجهیز کرد. هرمزان سردار ایرانی نزد او بود. هرمزان به خلیفه گـفت: تـو به اعضای این گروه، مبالغی پرداخت کردی که به مأموریت بروند؛ اگـر یـکی از آنـان تخلف کرد و به مکان خود برگشت، نمایندهی بود از کجا بداند که متخلف کیست؟ پس نام آنان را در دفتر و دیـوانی «ثـبت» کـن.
ج- بنا به روایت سوم، خلیفه از مسلمانان دربارهی تدوین دیوان مشورت خواست. عـلی بـن ابی طالب(ع)گفت: همه ساله هرگونه مال و غنیمتی که نزد تو میرسد، بین مردم تقسیم کن و چـیزی از آن نـگاه مدار. عثمان بن عفان گفت: این پولها فراوان است و باید در تقسیم مـشخص شـود که به چه کسی از آن سهمی داده شده اسـت و بـه چـه کسی داده نشده است. خالد بن ولید گـفت: هـنگامی که من در شام بودم، دیدم که پادشاهان آنجا، دیوانی برای اموال و دیوانی بـرای سـربازان تدوین میکنند. تو نیز چـنین کـن.
براساس ایـن پیـشنهادها، سـرشماری دقیقی از مسلمانان شروع شد و لیست گـیرندگان عطایا از بـنی هاشم شروع شد. سپس قبایل قریش بطناً بعد بطن، سپس مهاجرین و انـصار ثبت نام شـند. (ماوردی،الحکام السلطانیه،چاپ خالد عـبد الطیف السبع الظمی،337-338)
دیـوانی کـه به شرح بالا در عصر خـلافت عـمر تدوین شد، در حقیقت، اولین ثبت احوال شخصیهی منظم مسلمانان صدر اسلام و ساکن در مدینه، تـوام بـا تعیین میزان سهم ایشان از مـحل غـنایم جـنگی بود. بعدها ایـن سرشماری و پرداخت حقوق از بیت المـال، تـوسعه یافت. چنانکه در زمان سلطنت معاویه بن ابیسفیان، هر روز مأموری در هریک از قبایل عرب نام هر نـوزاد جـدیدی اعم از پسر و دختر را در ورقهیی ثبت مـیکرد و هـنگامی که سـرشماری تکمیل مـیشد، آن را بـه «دیوان» مربوط تحویل مـیدادند.(سیوطی، حسن المحاضره، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، جزء اول،151)
در زمان خلاف عمر، از باب جبایات و عطایا و اقطاعات بـه جـنگجویان مسلمان، قواعدی وضع شد. به مـوجب ایـن قـواعد، آنـچه بـه صورت وجه نـقد و حـقوق منظم نقدی بود، «عطا» نامیده میشد. صورت دارندگان عطا یعنی حقوقبگیران لشکری و خانوادههای آنها در «سجلات» نـگاهداری مـیشد.(العـراق فی التاریخ،بغداد،1383،333)
ثبت املاک و اسناد، پس از عـصر فـتوحات بـدین شـکل بـود که به دستور عمر، زمینها یا راضی مفتوحه در اختیار مالکان بومی باقی ماند و آنان سالیانه خراجی به خلافت اسلامی میپرداختند که آن خراج، براساس دیوان تدوین شده به دستور خـلیفه، عطایا و حقوق لشکریان عرب و مخارج دستگاه خلافت پرداخت میشد.اتخاذ این تصمیم از سوی عمربرای آن بود که جنگجویان عرب در جای معینی به عنوان مالکان زمین مستقر نشوند و به کشورگشایی خود ادامه دهند امـا از عـصر عثمان به بعد، اعراب اجازه یافتند که املاک سرزمینهای مفتوحه را با شرایطی تملک کنند و اولین روش آن، این بود که عدهیی ازاعراب حجاز و یمن، زمینهای خود را در عربستان و یمن ترک کردند و عثمان بـه جـای آن، به آنها اقطاعاتی از زمینهای «صوافی» یعنی زمینهای متعلق به شخص پادشاه ایران و خانواده و خواص او که با وی فرار کرده بودند، واگذار کرد.(بالاذری،282؛العـراق فـی التاریخ 348) اولین اقطاعات عثمان، عـبارت بـودند از: زمینی در نهرین به عبد ا...بن مسعود، روستای إستینیا به عمار بن یاسر، روستای صعنبا به خبّاب بن ارّت و روستای هرمز به سعد بن ابی وقاص که اصـل اسـناد مسجّل آنها در دیوان اقـطاع تـا زمان حجاح بن یوسف ثقفی موجود بود و در آن وقت در فتنه ابن اشعث بر اثر آتشسوزی از بین رفت.(محمد ضیاءالدین ریس، الخراج و النظم المالیه للدوله الاسلامیه،158) البته در بعضی منابع، استینیا را اقطاع خبّاب بـن ارّت دانستهاند(یاقوت،ج.1،244-245). بعدها خراج اراضی خراجی را به عاملانی که متقبل و ضامن اخذ و ایصال خراج میشدهاند، با«قباله»یی واگذار میکردهاند. (ابویعلاء محمدبن حسی الفرا الاحکام السلطانیه،186؛ابویوسف،خراج،114) و قـباله نـویسی از اینجا شـروع شد.
سندنویسی با توسعهی مالکیت به همه اراضی اعم از اقطاعی و غیر آن سرایت کرد. سند مالکیت یا قـباله ملک در آن دوره در عراق «وصر» که جمع آن «اوصار» است، خوانده میشده است. چنانکه نـوشتهاند دو کـس بـه شریح قاضی شکایت بردند و فروشنده گفتکه من خانهی فروختهام و خریدار نه بهای آن را میپردازد و نه «وصر» (سند قـباله) را بـهمن بر میگرداند. (خلیل بن احمد فراهیدی،کتاب العین،ج.7،ص.147) نیز امام علی(ع) در مقام توبیخ بـه شـریح نـامهیی نوشته است که طی آن میگوید: به من خبر رسید که خانهیی به هشتاد دینار خریدهای و بـرای آن سندی تنظیم کرده و شهادت شهود را در آن ثبت کردهای! (نهج البلاغه، ترجمه و شرح فـیض الاسلام، نامهی 3،ص.834)