ریشه نهادی و علت تمامی مشکلات اقتصادی کشور این است که عواید ناشی از فروش نفت و گاز را (درآمد) نامیدیم نه (ثروت) و توجه نکردیم که عواید فروش نفت و گاز متعلق به تمامی نسلها است و منفعت آن باید به نسلهای بعد از ما هم برسد.
به ثروت نفت گفتیم درآمد نفت و خوشحال از این تغافل، بخش بزرگی از بودجه دولت را به درآمد نفت پیوند زدیم و مشکلات ناشی از این تغافل امروز به حدی گسترده و در هم تنیده شده که حتی اگر بخواهیم به این تغافل اعتراف کنیم و با جراحی بودجه دولت مشکل را حل کنیم، جرات آن را نداریم.
مشکلات ناشی از نگاهی درآمدی به عواید نفت و گاز چنان گسترده شده که وسعت آن به اندازه تمامی مشکلات اقتصادی کشور است.
اگر بهبود فضای کسب و کار برای تولیدکنندگان و ایجاد فضای رقابتی در بازارها و رفع انحصارها و رانتجوییها در اولویت نیست به این دلیل است که دولت نیازی به بخش تولیدی بزرگ و نیرومند نمیبیند تا بتواند تمامی مخارج خود را از طریق مالیات تامین کند.
از سویی دیگر درآمد نفت وجود دارد و میتواند کسورات را جبران کند. اگر ما به عنوان دولت، بانک مرکزی مستقل را چندان به رسمیت نمیشناسیم و طرف داراییهای ترازنامه بانک مرکزی را به اَشکال مختلف بزرگ میکنیم تا از طرف بدهیهای آن برای ما پول چاپ شود و نگران آثار تورمی آن نیستیم به این دلیل است که درآمد نفتی را در دست داریم و میتوانیم با واردات ارزان قیمت و تثبیت نرخ ارز جلوی رشد تورم را بگیریم.
اگر تمایل چندانی به پیوستن به معاهدات بینالمللی و همکاری گسترده با اقتصاد دنیا نداریم و آثار منفی ناشی از نپیوستن به این معاهدات را با روی گشاده میپذیریم و به تحریمها و تحدیدهای ناشی از آن طَرفینمیبندیم به این دلیل است که ذخیره ارزی نفتی به اندازه کافی داریم و میتوانیم تا مدتی اقتصاد کشور را زنده نگه داریم و اگر تحریمهای بانکی به حد اعلای خود رسید باز هم مهم نیست، نهایتا با سیاست (نفت در برابر کالا) روزگار میگذرانیم.
اگر حقوق سالانه کارمندان دولت افزایش می یابد ولی بازدهی آنها تغییری نمیکند و ارزش افزوده ای در بخش حقیقی اقتصاد ایجاد نمیشود نباید نگران باشیم چون درآمد نفت میآید و شکاف را پوشش میدهد.
اگر بین اکثر ما کارمندان دولت رقابت بر سر مدیر شدن وجود دارد به این دلیل است که عملکرد و خروجی بسیاری از سازمانهای دولتی اهمیت زیادی ندارد و قرار نیست هیچگاه مدیری به خاطر ضعف در عملکردشمواخذه و بازخواست شود.
بنابراین تنها چیزی که مهم خواهد بود حقالزحمه مدیریت است که حس خیرخواهی و دلسوزی ما برای خدمت صادقانه به سازمان دولتی را بالا برده و انگیزه مدیر شدن را در ما تقویت میکند.
ولی باز هم نباید نگران بود چون درآمد نفت هست و همه سوء مدیریتها را پوشش میدهد. اگر تصمیم بگیریم تعداد زیادی از کارمندان دولت را برای یک مدت طولانی به مرخصی بفرستیم و اطمینان خاطر داریم که آب از آسیاب تکان نمیخورد و همه امور با همان تعداد نیروی باقیمانده به راحتی قابل انجام است، به این دلیل است که میدانیم با کمک درآمد نفت استخدام این همه نیروی مازاد امکانپذیر شده است. همه ما از این (اگر) ها زیاد بلدیم اما ریشه همهی این (اگر) ها در (درآمد) نفت است... ت. نفرین به درآمد نفت!
در این دنیا کشورهایی هستند که مثل ما موهبت نفت و گاز را در اختیار دارند اما از همان روز اَزَلآن را عنوان (ثروت) بین نسلی تعریف کردهاند نه درآمد. و عواید ناشی از فروش نفت و گاز را به خرید داراییهای مالی بینالمللی و سرمایهگذاریهای اقتصادی اختصاص داده و فقط سود ناشی از این سرمایهگذاریها را در اقتصاد کشورشان هزینه میکنند. به همین خاطر است که سیستم مالیاتی در این کشورها بسیار پیشرفته است.
به همین خاطر است که شاخص فضای کسب و کار و تولید آنها در سطح بسیار مطلوبی است. چون دولت برای امرار معاش خود به مالیات نیاز دارد چارهای جز بهبود فضای کسب و کار نخواهد داشت. به همین خاطر است که پاسخگویی مسئولین در این کشورها در سطح بالایی است چون مالیات دهندگان دولت را به سختی بازخواست میکنند. به همین خاطر است که استقلال بانک مرکزی به خوبی تامین میشود چون درآمد نفتی در اختیار نیست که آثار تورمی ناشی از مداخله دولت در ترازنامه بانک مرکزی را پنهان کند.
به همین خاطر است که مدیران دولتی در این کشورها معمولا کیفیت بسیار بالایی دارند و با وجود پیشنهاد کار از طرف بخش خصوصی، ممکن است ترجیح بدهند با مدیریت در بخش دولتی، حس وطن پرستی خود را ارضاء کنند. به همین خاطر است که بخش دولتی کوچک و چابکی دارند و اگر بخشی از نیروهای دولتی آنها چند روز سر کار نیایند همهی سیستم مختل میشود. و از این (به همین خاطر) ها همهی ما زیاد میدانیم...درود بر ثروت نفت!