در اینجا چند بحث اساسی وجود دارد:
1- بنزین کالای نهایی مورد مصرف خانوار نیست. اصولا قابل تصور نیست که خانواری بنزین را به جای آب و نوشابه میل کند و از آن مطلوبیت حاصل کند. بلکه بنزین کالایی واسطه ای است برای تولید کالاهای نهایی دیگر که خانوار مصرف می کند. خانوار از بنزین برای ایجاد انرژی جهت حرکت خودرو و انتقال از جائی به جای دیگر استفاده می کند. حال ممکن است این مصرف توسط خودروی خود فرد انجام شود یا فرد، خدمات جابه جائی را از بنگاهی یا فرد دیگری خریداری نماید (استفاده از تاکسی و خودروهای عمومی دیگر). بنابراین، کالائی که خانوار مصرف میکند، نه بنزین بلکه خدمات جابه جائی است. با این وصف، اثر قیمت بنزین را باید در قیمت تمام شده خدمات جابه جائی ملاحظه کرد نه مصرف مستقیم خانوار.
2- خدمات جابه جائی که بنزین به عنوان یک کالای واسطه ای یا منبع تولید در آن استفاده می شود، ابعاد بسیار زیادی دارد. خدمات جابه جائی هم جابه جائی خانوار از جایی به جای دیگر را شامل می شود و هم جابه جائی تمام کالاهایی (آن دو کالای دیگر مدل دکتر ناظران) که خانوار مصرف می کند. بنابراین، قیمت تمام شده و هزینه نهایی تولید (اگر فرآیند تولید را تا انتهای بخش توزیع در نظر بگیریم)، آن دو کالای دیگر نیز افزایش می یابد. بنابراین، عملا هر سه کالای مورد نظر دکتر ناظران در الگوی مصرف خانوار، افزایش قیمت پیدا می کنند و نه فقط یکی از آنها (بنزین یا اصلاح شده آن خدمات جابه جائی خانوار). این بدین معنی است که تورم عمومی شکل گرفته است و تمام کالاها (در فضای سه کالایی دکتر ناظران همان سه کالا) افزایش قیمت را در اثر افزایش هزینه تمام شده تجربه کرده اند.
3- هرچند میزان تأثیر و سهم بنزین در کالاهای مختلف متفاوت است و ممکن است یک کالایی بیشتر و کالای دیگری کمتر افزایش قیمت پیدا کند، اما در مدل سه کالائی، با فرض جانشینی کامل، جانشینی بین کالاها تا جائی انجام خواهد شد که قیمتهای نسبی تقریبا ثابت بمانند.