دولت پول چندانی ندارد، به همین دلیل در مرحله اول تصمیم گرفته زمینهای خود در بافتهای فرسوده را در اختیار بخش خصوصی بگذارد تا توسعه گران بر اساس مدل تضمین سرمایه ای که شرکت عمران و بهسازی طراحی کرده، پروژهها را پیش ببرند. بر اساس مدل ارایه شده در گام اول، توسعهگر برای ساخت محله باید با مردم وارد مذاکره شود و بگوید ٣٠ درصد من، ٤٠ درصد شما، شهرداری هم بگوید برای گرفتن پروانه باید کوچه دومتری، چهار متر شود و دولت با مردم صحبت و بخشی از خانهها را خریداری و به پارک، مدرسه و درمانگاه تبدیل کند. مدل به این شکل است که روی زمین طرح مصوب میگذارند و در اختیار توسعهگر قرار میدهند و او در فضای رقابتی، سه آلترناتیو را پیشبینی میکند؛ هزینه ساخت و سود پیمانکاری، سود سرمایهگذاری و ضریب ریسک فروش. در فضای رقابتی هرکس سود کمتری را در مناقصه ها برای خود قائل شد، برنده میشود. بعد از اتمام پروژه به طور مثال از ١٠٠ واحد، ٨٠ واحد سهم پیمانکار و ٢٠ واحد سهم دولت میشود. درخصوص زمین نیز دولت قیمت نمی گذارد بلکه به سازنده می گوید روی زمین ما بساز، بعد از ساخته شدن عملا قیمت زمین هم در ساختمان لحاظ می شود.
از مشکلات کنونی این طرح اتکای بخش اصلی آن به صندوق پس انداز مسکن یکم است که مدیرعامل بانک مسکن مدتی قبل اعلام کرده بود در صورت عدم تغییر روشهای تجهیز صندوق احتمال ورشکستگی آن وجود دارد. البته این سخنان رحیمیانارکی را عشایری، سرپرست شرکت عمران و بهسازی کاملا رد میکند. به گفته عشایری، احتمالا منظور این مقام مسئول، افزایش سرمایه است؛ زیرا در مقطعی میزان وام از میزان دریافتی بانک بیشتر میشود؛ این بهمعنای سکته است، نه ورشکستگی. به گفته او، به محض اینکه رسوب وامها اتفاق میافتد، سرمایه دوباره جایگزین میشود. بانک مسکن میگوید دولت باید به من در این مقوله کمک کند. نهایتا چند ماه پرداخت وام را متوقف میکند تا جبران شود. این یک امر طبیعی است و به معنی ورشکستگی نیست.